رمضان و شب زنده داری های زینب
سلام به دختر ناز مامان گل دخترم چند شبی هست که میخوام بیام و برات از حال و هوات توی ماه رمضان بنویسم اما شما اصلا به بنده فرصت نمیدی چون معمولا نصف شب ها که شما در خواب ناز تشریف داری میتونم برات بنویسم که توی این ماه عزیز تصمیم گرفتی شب ها نخوابی و همچنان به فعالیت هات ادامه بدی تا بعد از اذان صبح که با گریه و زاری میبرمت توی رختخواب تا بخوابی امشب رضایت دادی و حدود ساعت ٣ خوابیدی حالا دیگه احوالات من و بابا رو تصور کن دیگه ......بابای بیچاره که شبها از سر و صدای تو خواب نداره البته من سعی میکنم هرچی میگی اطاعت کنم که تن صداتون یه وقت بالا نره مثلاً ساعت ٣ داری سرسره بازی میکنی و دلت میخواد منم ...
نویسنده :
مامان و بابا
5:21