زينبزينب، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

زينب عشق مامان و بابا

رمضان و شب زنده داری های زینب

سلام به دختر ناز مامان گل دخترم چند شبی هست که میخوام بیام و برات از حال و هوات توی ماه رمضان بنویسم اما شما اصلا به بنده فرصت نمیدی چون معمولا نصف شب ها که شما در خواب ناز تشریف داری میتونم برات بنویسم که توی این ماه عزیز تصمیم گرفتی شب ها نخوابی و همچنان به فعالیت هات ادامه بدی تا بعد از اذان صبح که با گریه و زاری میبرمت توی رختخواب تا بخوابی امشب رضایت دادی و حدود ساعت ٣ خوابیدی حالا دیگه احوالات من و بابا رو تصور کن دیگه ......بابای بیچاره که شبها از سر و صدای تو خواب نداره البته من سعی میکنم هرچی میگی اطاعت کنم که تن صداتون یه وقت بالا نره  مثلاً ساعت ٣ داری سرسره بازی میکنی و دلت میخواد منم ...
24 مرداد 1391

نوزده ماهگی زینب جون و عکسش روی مجله

دختر گلم سلام امروز با یه خبر داغ داغ و تبریک ١٩ ماهگیت  برات میخوام پست بذارم   گل دختر ما شده عکس روی جلد مجله تندرستی روز جمعه بالاخره بعد از مدتها تصمیم گرفتیم شما رو ببریم آتلیه  و چندتا عکس با حال از شما بگیریم از شب قبلش بابا با علی      آقای کاظمی (پسر عمه مامان ) هماهنگ کرده بود که بریم آتلیه      عکاسی علی آقا اونجا با این پیشنهاد مواجه شدیم که اگه اجازه بدید عکس زینب جون رو روی جلد یک مجله چاپ کنیم.  اول مخالفت کردیم ولی بعدش بخاطر اینکه برات بعدا ممکنه جالب باشه قبول کردیم .  این مجله امروز صبح منتشر ش...
11 مرداد 1391

زينب در رمضان

سلام دختر گلم قبول باشه ماه رمضان با سرعت در حال گذشتن هست تو رو خدا ما رو دعا كن روزهاي بلند ماه و تابستان لذت روزه هارو بيشتر كرده و كمي آدم رو به ياد قيامت مي اندازه عزيز دلم خدا خوب امتحاني ازمون ميگيره ديروز صبح كه براي سحر بلند شديم شما هم همراه ما از خواب بيدار شدي و هم سر ميز سحري بودي و هم موقع نماز و قرآن مامان و بابا تو هم حسابي مشغول مناجات بودي. يه دختر خوب و نازنين كه صفحه صفحه ي مفاتيح رو ورق ميزدي و براي هر كدوم يه صلوات مي فرستادي انصافا بهت حسوديم شد كه انقدر باحال با خدا حرف ميزني گلم تو ماه رمضوني يه خوبي كه اضافه بر همه محاسن هست اينه كه ...
3 مرداد 1391
1